نويسنده: علي الهي خراساني




 

چكيده

تقيه در لغت مي تواند به خود نگه داشتن و خود نگه داري معنا گردد. دانشمندان شيعه در طول تاريخ، تقيه را بررسي و آن را تعريف نموده اند.
مي توان براي مستند بودن تقيه به كتاب، سنت، اجماع، عقل و سيره عقلا استدلال نمود.
تقيه در درازناي تاريخ مورد استفاده قرار گرفته و همواره پوشش دفاعي در برابر ظلم و فساد جباران بوده است.
براي آن كه روشن گردد تقيه به عنوان استراتژي دفاعي در عصر انتظار چگونه اجرا مي شود و فرايند آن به چه صورت است، تقسيم بندي تقيه ضروري مي نمايد.
در مورد تقيه و امنيت مي توان گفت گونه هاي مختلفي براي امنيت برشمرده اند، اما كمتر كسي از « امنيت اخلاقي » سخن به ميان آورده است.
دست يابي به امنيتي كه براساس انديشه غربي معنا مي شود براي حفظ ارزش هاي مادي و توسعه طلبانه است، اما از امنيتي ديگري مي توان سخن گفت كه ضامن بقاي حيات معنوي جامعه است. در فضاي سياسي اگر رهبري پيروان كمي براي خويش ديد كه نمي تواند دست به جهاد و يا حتي نهي از منكر بزند بايستي از جان خويش و نيروهاي خود پاسداري كند تا با نيروسازي و فراهم نمودن زمينه براي مبارزه آشكار فضاسازي نمايد. تقيه بسان « استراتژي بقا » همواره دست آويزي براي امنيت رهبري و پيروان مذهب تشيع در زمان ائمه قرار مي گرفت. امام ( عليه السلام ) از رهگذر استراتژي « بقا - تقيه » به پيروان خويش آگاهي مي داد كه چگونه با تقيه اين استراتژي استوار، زيست كنند تا زمينه براي قيام قائم آل محمد كه همان سرّ نهان است، فراهم آيد؛ مي توان گفت « امنيت واكنشي »، دست آورد تقيه است.
غيبت قائم و پرچمدار حكومت الهي جهاني، خود در امتداد استراتژي « بقا - تقيه » تعريف مي شود. اساساً تقيه هنگامي رخ مي دهد كه انتظاري باشد و استراتژي تقيه در واقع « انتظار قيام » است.
دوران تقيه و سكوت مصلحت گرايانه كم و بيش ادامه داشت تا آن كه در قرن چهاردم دين و اركان آن در معرض نابودي قرار گرفته بود فقه مبارزي انتظار را از حالت سلبي به حالت ايجابي سوق داد و تقيه خوفي را براي هميشه براي جامعه شيعيان، حرام اعلام نمود. امام خميني ( رحمه الله ) وظيفه مؤمنان را دست يابي به حكومت اسلامي كه بتواند زمينه قيام قائم را به بهترين صورت فراهم آورد. تقيه در دو رويكرد به انتظار يعني انتظار پويا و انتظار ايستا بررسي مي گردد. در انتظار پويا تقيه يك رفتاري حداقلي با حكومت هاي جابر است. تقيه، خزيدن در لاك عافيت نيست بلكه گذر از يك مرحله است تا با نشر و توسعه معارف اهل بيت ( عليهم السلام ) زمينه تشكيل حكومت جهاني مهدوي فراهم آيد. اما در انتظار ايستا تقيه بيشترين سهم را به خود اختصاص داده است. با اين رويكرد تنها وظيفه منتظران دعا كردن براي فرج است.

تقيه در لغت

واژه تقيه بنابراين كه مصدر يا اسم مصدر باشد، مورد اختلاف قرار گرفته است: شيخ انصاري بر آن است كه تقيه اسم فعل و از « تقي يتّقي » مي باشد. (1) ‌آيظ الله خويي تقيه را مصدر فعل « تقي يتقي » و اسم آن را « تقوا » ‌مي داند. (2)
آنچه از معاجم لغوي استفاده مي شود آن است كه تقيه مصدر دوم فعل تقي اتقي مي باشد و اسم آن « تقوا » است. (3)
مي توان گفت تقيه اگر مصدر باشد به معناي « خود نگه داشتن » و در صورت اسم مصدر بودن، به معناي « خودنگه داري » است. (4)

تعريف اصطلاحي تقيه

« تقيه » كاربرد گسترده اي در دانش هاي گوناگون مانند فقه، اصول فقه، كلام، تفسير و غيره دارد.
دانشمندان شيعه در طول تاريخ، تقيه را بررسي و آن را تعريف نموده اند.
شيخ مفيد تقيه را « پنهان كردن حق و پوشاندن اعتقاد به آن در برابر مخالفان به منظور تحفظ از زيان ديني و دنيايي » دانسته است. (5)
شهيد اول چنين مي گويد: « تقيه عبارت است از: به نيكي معاشرت كردن با مردم به وسيله ي به جا آوردن آنچه مي شناسند ( و با آن مأنوس اند ) و ترك آنچه نمي شناسند ( و با آن مأنوس نيستند ) به جهت دوري كردن از دردسرهاي آنان » (6).
فاضل مقداد بر آن است كه: « در تقيه، برخلاف نفاق كه موضوع آن تظاهر به حق و پنهان كردن شرك و باطل است، شخص مؤمن به دليل ترس از زيان مالي يا جاني براي خود يا ديگري، از اظهار حقيقت خودداري مي كند. » (7)
شيخ انصاري تقيه را « نگه داشتن خويش از ضرر رساندن ديگري به وسيله ي همراهي با او در گفتار يا كرداري كه مخالف حق است » مي داند. (8)
از چهار تعريف گذشته، مي توان ويژگي هاي تقيه را اين گونه برشمرد كه اين نكات مي تواند ما را در ادامه گفتارها و گستره ي كاربرد تقيه ياري رساند.
1. پوشاندن اعتقاد و بر حق بودن مذهب و اعتقاد تقيه كننده؛
2. همراهي با مخالفان با گفتار و رفتار؛
3. انجام تقيه براي حفظ مصلحتي مهم كه يا براي جلوگيري از ضرر مالي، جاني و آبرويي و يا به منظور پرهيز از تفرقه و جدايي و حفظ وحدت مسلمانان است.
با توجه به همين آثار سودمند تقيه، اميرمؤمنان علي ( عليه السلام ) تقيه را « رحمت الهي بر مؤمنان » خوانده اند. (9)

ادله مشروعيت تقيه

مي توان براي مستند بودن تقيه به كتاب، سنت، اجماع، عقل و سيره عقلا استدلال نمود.
در قرآن كريم آمده است:
« لاَ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِکَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْ‌ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَ يُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ » (10)؛
نبايد اهل ايمان، به جاي مؤمنين، كافران را دوست و سرپرست خود قرار دهند و هركس چنين كند، پيش خدا هيچ ارزشي ندارد، مگر آن كه از كنار پروا و تقيه كند. و خداوند شما را از ( قهر ) خود هشدار مي دهد و بازگشت به سوي اوست.
هم چنين آيات 106 سوره ي نحل و 28 سوره ي مؤمن به صورت مطابقي و آيات 185 و 195 سوره ي بقره و 78 سوره ي حج به صورت التزامي و تضمّني بر مشروع بودن تقيه اشاره دارند.
در روايات شيعه، تقيه كاربرد رايجي داشته و مفهوم و شرايط و آثار آن نيز بيان شده است. گستره ي كاربرد تقيه در احاديث به گونه اي است كه برخي بر اين باورند كه روايات، تواتر معنوي دارند (11)، و بعضي ديگر روايات تقيه را هفتاد مورد دانسته اند و آنها را تواتر اجمالي مي دانند. (12)
گستردگي كاربرد تقيه در روايات از آن روست كه بحث تقيه در سده هاي نخستين هجري از مباحث رايج كلامي و فقهي بوده است و از سوي ديگر اين امر بيشتر ناشي از اين واقعيت است كه به گواه منابع تاريخي، مذهب تشيع در طول حيات پرفراز و نشيب خود از جنبه هاي گوناگون اجتماعي و فرهنگي و سياسي به سختي در تنگنا بوده است.
روايات تقيه بر دو دسته است: دسته اول بر اصل مشروعيت تقيه دلالت مي كند و دسته ي دوم در بيان حكم به وجوب آن است. از دسته ي نخست مي توان به روايت زير اشاره نمود:
صحيحه هشام بن سالم، قال: سمعت أباعبدالله ( عليه السلام ) يقول: ما عبدالله بشيء أحبّ اليه من الخباء، قلت: و ما الخباء؟ قال: التقية (13)؛
امام صادق ( عليه السلام ) فرمودند: هيچ چيز دوست داشتني تر از « خباء » مورد پرستش خداوند واقع نشده است. پرسيده شد: خباء چيست؟ فرمودند: « تقيه ».
از دسته ي دوم نيز مي توان روايت زير را بيان كرد:
صحيحه معمر بن خلاء، ... قال أبوجعفر ( عليه السلام ): التقية من ديني و دين آبائي، و لا إيمان لمن لا تقيه له (14)؛
امام باقر ( عليه السلام ) فرمودند: تقيه از دين و روش من و پدران من است و هر آن كه تقيه نداشت، ايمان ندارد.
از ديگر دلايل مشروعيت تقيه، اجماع منقول و محصل چه قولي و عملي است.
گفته شده وجوب تقيه نزد فقها مورد تسالم بوده و بلكه از ضروريات مذهب شيعه به شمار مي آيد. (15)
عقل نيز بر اعتبار تقيه حكم مي كند؛ بدين گونه كه عقل احكام دين را تشريع شده براي سعادت جاودانه انسان مي داند، اما اگر اين خوش بختي و ادامه ي انجام احكام در پاره اي از زمان ها بر تقيه و مخفي كردن احكام از دشمنان متوقف باشد، عقل بنابر تقديم امر مهم تر بر مهم، به تنهايي بر حسن تقيه حكم مي نمايد. (16)
سيره ي عقلا به عنوان دليل ديگري نيز بر اعتبار تقيه بيان شده است.
« هرگاه انسان به وسيله ي ابراز عقايد يا انجام وظايف خويش در معرض ضرر و خطر قطعي يا ظني قرار گيرد و مفسده ي ضرر و خطر از مصلحت ابراز و انجام بيشتر باشد و انسان بتواند به وسيله ي كتمان و اظهار خلاف، آن ضرر و خطر را از خود برطرف نمايد، همه ي عاقلان دنيا اجازه ي كتمان و اظهار خلاف را به او مي دهند و حتي در بعضي از موارد آن را بر او واجب مي شمرند كه اين همان تقيه است. » (17)
روشن است كه نهيي از جانب معصوم در خصوص اين سيره وارد نشده و اين سكوت معصوم، تأييد و امضاي ايشان را بر اين سيره مي رساند.
تقيه در درازناي تاريخ، مورد استفاده قرار گرفته و همواره پوشش دفاعي در برابر ظلم و فساد جباران بوده است.
تقيه قبل از اسلام در زمان هاي حضرت آدم، حضرت ابراهيم، حضرت يوسف، حضرت موسي، حضرت خضر، اصحاب كهف و حضرت عيسي و پس از اسلام نيز در زمان پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) و ائمه معصومين ( عليهم السلام ) رواج داشته است. (18)

تقسيمات تقيه

براي آن كه روشن گردد تقيه به عنوان استراتژي دفاعي در عصر انتظار، چه در زمان اقليت مبارزان و چه در هنگامه تشكيل حكومت اسلامي و زمينه سازي سازماندهي شده براي ظهور عدل گستر جهان، چگونه اجرا مي شود و فرايند آن به چه صورت است، تقسيم بندي تقيه ضروري مي نمايد:
1. تقيه از جهت چگونگي و شكل ظاهري آن به صورت كتماني يا اظهاري واقع مي شود.
از نمونه هاي پوشاندن حق و واقع مي توان به كتمان ايمان مؤمن آل فرعون اشاره نمود. (19) در تقيه ي اظهاري كه شخص تقيه كننده برخلاف باور حق خويش سخن مي گويد، مي توان تقيه ي عمار را برشمرد. (20)
2. تقيه براساس انگيزه و اهداف آن به تقيه ي خوفي و تقيه ي مداراتي تقسيم مي گردد. تقيه ي خوفي كه با اضطرار و بر حفظ دين، جان خود و ياران، مال و آبرو شكل مي گيرد، از مهم ترين كاربردهاي تقيه در زمان ائمه ( عليهم السلام ) و دوران خفقان سياسي آن روزگار بوده است.
امام صادق ( عليه السلام ) در مورد حفظ دين با تقيه مي فرمايند:
استعمال التقية لصيانة الدين و الإخوان (21)؛
به كار بردن تقيه به منظور حفظ و پاسداري از دين و برادران است.
در تقيه مداراتي به صورت مستقيم ترس از ضرر وجود نداشته و بر حفظ و عقيده صورت نمي گيرد، بلكه به هدف زندگي و رفت و آمد مسالمت آميز و نيكو با اكثريت مسلمانان، اين تقيه انجام مي شود.
حفظ و يكپارچگي مسلمانان، ايجاد گشايش براي شيعيان، پاسداري از آبروي مذهب تشيع و اداي حقوق مسلمانان از اهداف تقيه مداراتي به شمار مي آيد. (22)
3. تقيه از جهت شخص تقيه كننده ( متقي ) نيز تقسيم مي شود. تقيه كننده گاهي فردي عادي و گاهي شخصي است كه داراي نشان و جايگاه ديني ( پيامبر ( صلي الله عليه و آله )، ائمه ( عليهم السلام ) و فقها ) و يا منزلت سياسي مي باشد كه نسبت به هر گروه حكم آن متفاوت خواهد بود. (23)
4. تقسيم تقيه نسبت به تقيه از كفار و تقيه از مسلمانان (24).
5. تقسيم بندي از جهت مورد آن كه عبارت است از تقيه در اصول دين و تقيه در فروع دين. (25)

تقيه و امنيت

گونه هاي مختلفي براي امنيت برشمرده اند: امنيت سياسي، امنيت ملي، امنيت اجتماعي و... اما كمتر كسي از « امنيت اخلاقي » سخن به ميان آورده است. دانش سياسي موجود كه امنيت از شاخه هاي آن به شمار مي رود، پس از رنسانس و در فضاي ضد الهي و بشري نمودن انديشه شكل گرفت. دست يابي به امنيتي كه براساس انديشه غربي معنا مي شود براي حفظ ارزش هاي مادي و توسعه طلبانه است و اين امنيت، آزادي موردنظر انديشه غربي و غيرالهي را ارمغان مي آورد، كه نتايج اسفناك آن را در سراسر جهان شاهديم.
اما از امنيتي ديگر مي توان سخن گفت كه ضامن بقاي حيات معنوي جامعه است و در پرتو آن مي توان از ارزش هاي الهي پاسداري نمود. در بستر امنيت اخلاقي، مي توان آزادانه خداوند را پرستش نمود. اين آزادي يعني آزاد شدن از آزادي مطلوب انديشه غربي كه جز زنجير توسعه ارضا و نياز مادي نيست.
مبارزه با طاغوت و جبهه ظلماني باطل در جهت دست يابي به امنيت اخلاقي است كه بتوان در تمام ساحت هاي زندگي بشر، خداوند را پرستش نمود. براي به دست آوردن امنيت كامل بايستي بدون هيچ خستگي و نااميدي تلاش نمود و مراحل مختلف را پشت سر گذاشت. اگرچه كه پايان يافتن يك مرحله قرن ها به طول انجامد.
گاهي فضاي سياسي جامعه براي انقلاب و مبارزه آشكار و يا جهاد مناسب است. اما اگر رهبري پيروان كمي براي خويش ديد كه نمي تواند دست به جهاد و يا حتي نهي از منكر بزند بايستي از جان خويش و نيروهاي خود پاسداري كند تا با نيروسازي و فراهم نمودن زمينه براي مبارزه آشكار فضاسازي نمايد.
با اين مقدمه كوتاه روشن مي شود كه مي توان گفت تقيه و امنيت دو روي يك سكه هستند. تقيه به عنوان يك استراتژي (26) از امنيت گروه هاي مخالف كه در اقليت هستند ( اپوزيسيون ) پاسداري مي كند. اگر به دوران حيات اجتماعي - سياسي امامان معصوم ( عليهم السلام ) نگاهي بيفكنيم با گونه هاي وحشتناكي از سياست تعقيب و دست گيري، تهديد، كشتار و زندان رو به رو خواهيم گشت. كه همگي از سوي حكومت هاي استبدادي عليه امامان ( عليهم السلام ) و پيروانشان به كار گرفته مي شد.
حتي در زمان اميرمؤمنان ( عليه السلام ) - كه با رشادت ها و اخلاص هاي علي ( عليه السلام ) با پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) پيوند خورده است. - آن سان دستگاه خلافت بر او سخت مي گيرد كه او را وادار به 25 سال خانه نشيني مي نمايد و اين نه انفعال و گوشه ي عزلت و عافيت گزيدن است بلكه اميرمؤمنان ( عليه السلام ) با « تقيه مداراتي » از امنيت خود و يارانش پاسداري مي نمود.
تقيه به سان « استراتژي بقا » همواره دست آويزي براي امنيت رهبري و پيروان مذهب تشيع به عنوان يك مذهب مبارزه و اصلاح، قرار مي گرفت.
صلح امام حسن ( عليه السلام ) نمونه ي بارزي از پاسداشت امنيت جان مسلمانان و آن دسته از پيروان حقيقي امام ( عليه السلام ) است، كه با « تقيه خوفي » رقم مي خورد.
امام حسن ( عليه السلام ) هدف اصلي صلح را حفظ خون هاي مسلمانان بيان مي كنند (27) و در روايت ديگري مي فرمايند: (28)
إنّ التقية يصلح بها أمة، لصاحبها مثل ثواب أعمالهم، و إن تركها ربما أهلك أمة تاركها شريك من أهلكهم؛
براي عامل به تقيه اي كه خداوند به وسيله ي آن تقيه، امتي را اصلاح كند، همانند ثواب اعمال آن امت در نظر گرفته مي شود و اگر آن تقيه را ترك كند، چه بسا باعث هلاكت امتي شود كه تارك اين تقيه شريك در خون آنها خواهد بود.
امام حسين ( عليه السلام ) به عنوان رهبر نهضت، براي آن كه راه اصلاح را براي تاريخ روشن نمايد، همانند رهبران گذشته دست خويش را به سوي طاغوت دراز نكرد، اما بهاي اصلاح امت را پرداخت و به همراه 17 نفر از خاندان خود و شصت نفر از يارانش به گونه اي كاملاً غيرانساني كشته شد و از انتقام جويي كه دستگاه پليد حكومت به آنان داشت، پيكر پاك آنان نيز زير سم اسب ها پايمال گشت.
پس از واقعه ي عاشورا كه نگاه ها به سمت « امامت » روانه شد، دوران خفقان شديد سياسي حاكم گرديد. رهبران و پيروان مذهب مبارزه و اصلاح ( تشيع ) همواره مهم ترين و جدي ترين تهديد براي حكومت وقت جابر به شمار مي رفتند. امنيت اين گروه اقليت مبارز كه حكومت را نامشروع مي داند و فضا را تنگ و تاريك براي مبارزه ي آشكار مي بيند، تنها با « استراتژي بقا »‌ يعني تقيه تأمين مي گردد. در دوره ي استيلاي عباسيان، ائمه اهل بيت ( عليهم السلام ) و پيروان ايشان چنان مصايب از جمله كشتار و آوارگي را تحمل كردند كه اعمال وحشيانه امويان در برابرش خرد و ناچيز بود و شعار قيام رضاي آل محمد بهانه اي شد براي سركوب و شكنجه امامان و پيروان ايشان.
امنيت و حفظ رهبري براي ادامه مبارزه و اصلاح از مهم ترين اركان انديشه سياسي امامان معصوم ( عليه السلام ) به شمار مي رود. امام صادق ( عليه السلام ) درباره ي افطار روزي از ماه رمضان كه سلطان آن را عيد اعلام كرده بود، مي فرمايد:
أفطر يوماً من شهر رمضان احبّ اليّ من أن يضرب عنقي (29)؛
روزي از ماه رمضان را افطار كنم بهتر از آن است كه گردنم زده شود.
امام ( عليه السلام ) از رهگذر استراتژيِ « بقا - تقيه » با سازمان دهي و انتظام بخشي به امور، نهضت شيعي را به آستانه اقدام سياسي نزديك مي كرد و به پيروان خويش آموزش و آگاهي مي داد كه چگونه سرّ آل محمد ( صلي الله عليه و آله ) را پنهان دارند و با تقيه اين استراتژي استوار، زيست كنند تا زمينه براي قيام قائم آل محمد كه همان سرّ نهان است، فراهم آيد؛ كه اگر نبود اين استراتژي و اين « عقب نشيني تاكتيكي » (30)، انتظار معنا نداشت. پنهان داشتن دين يا ايدئولوژي، ترفندي تاكتيكي است كه به هيچ وجه كوشش هايي را كه در جهت پيروزي نهايي آن انجام مي گيرد قطع نمي كند، و در حكم يك ضمانت براي تعليق وظايف اساسي ديني است. (31)

هرم امنيتي انديشه سياسي شيعه

انديشه سياسي شيعه در مقابله با طاغوت بر سه محور زير است: ( به لحاظ اهميت و نزديكي به اهداف ): جهاد، امر به معروف و نهي از منكر و تقيه.
بيان شد كه مقابله با طاغوت براي دست يابي به امنيت است. روش هاي مختلف اين مقابله هريك گونه اي از امنيت را به ارمغان دارد كه به توضيح آن مي پردازيم.
در انديشه شيعه حكومت تنها از آن معصومان است كه در طول تدبير و ولايت خداوند قرار دارد. حاكم بايد از دو ويژگي نص و نصب برخوردار باشد و در غير اين صورت حكومت نامشروع و طاغوت به شمار مي آيد.
در زمان غيبت نيز فقها مأمور رسيدگي به نيازهاي مردم هستند و اگر بسط يد وجود داشت و شرايط و اقبال عمومي فراهم بود با تشكيل حكومت بايستي به اجراي احكام الهي پرداخت و نيازهاي جامعه را مديريت نمود.
در نتيجه در هنگام امامان معصوم حكومت هاي وقت غاصباني هستند كه به ناحق بر مسند حكومت نشسته اند. البته شيعه مانند احزاب سياسي هدف خود را تنها رسيدن به حكومت و قدرت نمي داند بلكه قدرتِ ناشي از حكومت وسيله و طريقي است براي توسعه توحيد و پرستش خداوند كه در ساحت هاي زندگي بشر جاري شود و بتوان در مقابل جبهه باطل، جبهه حق قدرت مندي استوار ساخت.
در دوران حضور ائمه به علت سياست تهديد و ارعاب حاكمان جور كه حتي آزادي در بيان خيلي از حقايق وجود نداشت و در خفا و به شاگردان نزديك و مورد اعتماد گفته مي شد، « تقيه » مي توانست حيات شيعه را محفوظ بدارد. امامان حتي در بيان احكام شرعي گاه از انديشه حاكم و مسلط پيروي مي كردند و اين اوج خفقان آن زمان را نشان مي دهد. در واقع تقيه بازخورد طبيعي اين فضاي سياه و ناامن است. تقيه واكنشي عقلاني براي كسب حداقل امنيت در حكومت اكثريت ظالم و طاغوت به شمار مي آيد. براي گروهي كه در اقليت به سر مي برند و حكومت ها را غاصب مي دانند و از هر ناحيه تحت بدترين شكنجه ها و كشتارها قرار دارند، براي بقاي خويش و تأمين امنيت بايد به تقيه روي آورند. ياوران اندك امام نمي توانست ايشان را در رويارويي مستقيم و آشكار با حاكمان ستم پيشه و غاصب قرار دهد. از اين رو امام و پيروانشان از تقيه سود مي جستند. يعني مبارزه اي مخفي براي زمينه سازيِ ورود به صحنه نبرد آشكار كه به امنيت بيشتري دست يابند و در پرتو آن بتوان آزادانه به پرستش الهي پرداخت. روايت زير به روشني گوياي دليل دست به قيام نزدن امام است.
سدير مي گويد: خدمت امام صادق ( عليه السلام ) رسيدم و به حضرت عرض كردم: به خدا سوگند نشستن براي شما سزاوار نيست! حضرت فرمود: چرا اي سدير؟ عرض كردم: به سبب اطرافيان و پيرواني كه داريد. به خدا سوگند اگر اميرالمؤمنين ( عليه السلام ) به اندازه شما ياور داشت، دو قبيله تيم و عدي ( قبيله ابوبكر و عمر ) به خلافت وي طمع نمي ورزيدند. حضرت فرمودند: تعداد آنها چه قدر است؟ گفتم: صد هزار. حضرت فرمودند: صد هزار؟ گفتم: بلي و بلكه دويست هزار. حضرت فرمودند: دويست هزار؟ گفتم: بلي و بلكه نصف دنيا. حضرت سكوت فرمودند تا اين كه همراه امام ( عليه السلام ) به مكاني نزديك مدينه رفتيم. در آن جا پسر بچه اي چند بزغاله مي چراند. حضرت نگاهي كردند و فرمودند: اگر من به اندازه اين بزغاله ها شيعه و پيرو داشتم، سكوت و نشستن بر من جايز نبود. سدير مي گويد: از مركب پياده شديم و نماز خوانديم. پس از نماز، بزغاله ها را شمردم. تعداد آنها هفده رأس بود. » (32)
بنابراين تقيه حافظ امنيت اين گروه اقليت مبارز است كه در واكنش با سيستم رعب و وحشتِ طاغوت، اين استراتژي به كار مي آيد. در نتيجه مي توان گفت « امنيتِ واكنشي »، دست آورد تقيه است.
اگر فضاي سياسي جامعه از آزادي نسبي برخوردار بود به گونه اي كه بتوان پسند و ناپسند الهي را به مردم و حاكمان گوشزد نمود و حتي در موقع لزوم فرياد برآورد، « امر به معروف و نهي از منكر » براي ايجاد امنيت بيشتر مؤمنان و خداپرستان انجام مي گيرد. اين امنيت در واكنش به جريان تهديد و زور نيست، بلكه به صورت يك كنش و رفتار مبتكرانه به دست مي آيد. بنابراين مي توان گفت امر به معروف و نهي از منكر، « امنيت كنشي » را به ارمغان مي آورد.
اما اگر جامعه به سمتي مي رفت كه دين در حال محو شدن كامل و طاغوت در حال توسعه و گسترش بود و نيز اقبال عمومي براي پيش قدم شدن و از جان هزينه كردن وجود داشت، « جهاد » ‌صورت مي گيرد تا ريشه فساد خشكانده شود. جهاد سبب مي گردد امنيت بيشتري براي حضور اراده هاي مؤمنانه شكل گيرد. ميوه جهاد، « امنيت افزايشي » است.
در پرتو مطالب گفته شده مي توان هرم نموداري زير را پينشهاد داد:
در دوران حضور ائمه ( عليهم السلام ) به علت فشار و شكنجه سنگين امويان و عباسيان، گزينه اول و دوم ( جهاد و امر به معروف و نهي از منكر ) به گونه كمرنگي ديده مي شود و اين جاست كه گزينه سوم ( تقيه ) به عنوان يك « پوشش امنيتي » بقاي يك مكتب را تضمين مي كند و ادامه راه را براي مبارزه و اصلاح فراهم مي نمايد و حكومت ستم پيشه را دچار سردرگمي و انفعال دژخيمانه مي سازد. علي بن ابراهيم يكي از ياران امام حسن عسكري ( عليه السلام ) گوشه اي از سختي هاي آن روزگار را چنين بيان كرده است:
روزي كه ابومحمد ( عليه السلام ) سواره بيرون آمد، در محله عسكر شهر سامرا گرد آمده بوديم و منتظر ابومحمد ( عليه السلام ) بوديم تا دست نوشتِ حضرت رسيد كه: آگاه باشيد! هيچ كس به من سلام ندهد، و هرگز كسي با دستش به من اشاره نكند، زيرا شما امنيت جاني نداريد. (33)
نمونه ديگر از دوران سياه و پر خفقان حيات امام حسن عسكري ( عليه السلام )، كه ايشان زمينه را براي امنيت قائم ( عليه السلام ) فراهم مي نمود و تمام شكنجه ها و فشارها و مصايب وارده بر اهل بيت ( عليهم السلام ) را با اين وظيفه تاريخي به ثمر مي نشاند، روايت زير است:
محمد بن عبدالعزيز بلخي مي گويد: روزي در بازار مال فروشان نشسته بودم، ناگهان امام عسكري ( عليه السلام ) را ديدم كه مي خواست به دارالعامه ( مجمع عمومي مردم ) برود، با خود گفتم: آيا اگر فرياد برآورم اي مردم اين حجت پروردگار بر شماست، او را بشناسيد، مردم مرا مي كشند؟ هنگامي كه امام به من نزديك شد انگشت سبابه را به دهانش گذاشت كه يعني سكوت كن. همان شب ايشان را ديدم، فرمود: يا بايد امامت را مكتوم و پنهان بداري يا كشته شوي، براي خداوند بر جان خود تقيه كن. (34)
بنابراين غيبت قائم و پرچمدار حكومت الهي جهاني، خود در امتداد استراتژي بقا، تقيه تعريف مي شود و بزرگ ترين تقيه تاريخ با پنهان شدن ايشان از ديدها، رقم مي خورد.

تقيه و انتظار

تقيه با مفهوم انتظار گره خورده است. اساساً تقيه هنگامي رخ مي دهد كه انتظاري باشد و استراتژي تقيه در واقع « انتظار قيام » است.
امامان معصوم ( عليهم السلام ) خود، اين قيام را انتظار مي كشيدند و آرزوي خدمت گزاري به قائم را به پيروان خويش ابراز مي داشتند. بنابراين مي توان عصر انتظار را به قرن ها قبل از غيبت حضرت مهدي ( عليه السلام ) گسترش داد كه حضرت زهرا ( عليها السلام ) انتظار قائم منتقم را ناله سر مي داد. حكمت تقيه در پنهان داشتن قائم نهفته است و امامان، اين رهبران مبارز پيروان خويش را حتي از نام بردن اسم قائم برحذر مي داشتند.
« از امام صادق ( عليه السلام ) پرسيده شد: مهدي از كدام فرزند شماست؟ امام فرمودند: پنجم از فرزند هفتم، وجود او از شما پنهان است و جايز نيست بر شما كه نام او را ببريد. » (35)
با غيبت صغري، نايبان خاص همواره تحت فشار حكومت در تقيه به سر مي بردند و آن گاه كه غيبت كبري آغاز گرديد، فقها - اين نايبان عام قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) - با استراتژي تقيه كه بقاي مكتب تشيع را پاس مي داشت، به زمينه سازي و دعوت و تربيت و تشكيلات روي آوردند از آن رو كه فقيه، مرجع در حوادث و رويدادها معرفي شده و حجت قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) بر بندگان است.
فقها براساس انديشه مشروعيت زدايي از حكومت هاي جابر وقت با استراتژي بقا به مبارزه و اصلاح ادامه مي دادند تا روزي رسد كه تقيه خوفي جاي خويش را به مبارزه آشكار دهد و انتظار با پويايي و قدرت عمل بيشتري به پيش رود و زمينه بهتري براي گسترش انديشه انتظار و سازمان بخشي به نيروها فراهم آيد.
درست است كه فقها براي حفظ مصالح شيعه و بقاي آن در قالب تقيه و در صورت ضرورت، با دستگاه ستم پيشه خلافت همكاري داشته اند، اما هيچ گاه خلافت آنان را مشروع نمي دانستند و همواره در انديشه برپايي حكومت و درواقع زمينه سازي بيشتر براي قيام قائم ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) بوده اند. گواه اين مطلب آن است كه فقهاي شيعه حتي به هنگام تن دادن به تقيه و استراتژي بقا به « تحريم قضاوت غير فقيه جامع الشرايط » فتوا داده اند. مثال روشن آن فتواي شيخ صدوق در تحريم دستگاه قضايي بني عباس و لزوم مراجعه به فقهاي شيعه براي حل و فصل اختلافات است. (36) بايد گفت كه در حقيقت، قضاوت مهم ترين شأن حكومت و غيرقابل تفكيك از ديگر شئون آن است؛ يعني نمي توان مدعي قضاوت بود ولي از اقامه حكومت تبري جست. (37)
دوران تقيه و سكوتِ مصلحت گرايانه كم و بيش ادامه داشت تا آن كه در قرن چهاردهم كه مي رفت تقيه آلوده به عافيت طلبي شود و نيز دين و اركان آن در معرض نابودي قرار گرفته بود و در شرايطي كه شعائر ديني محو مي گرديد و جبهه كفر خود را پيروز ميدان جهان مي ديد، فقيهي از قم قيام كرد و انتظار را از حالت سلبي به حالت ايجابي سوق داد و تقيه خوفي را براي هميشه براي جامعه شيعيان، حرام اعلام نمود و انديشه ولايت مطلقه فقيه را پي ريزي كرد. امام خميني ( رحمه الله ) در واقع با طرح نظريه ولايت مطلقه فقيه، گذرا فقه امامي را از رويكرد اپوزيسيوني به رويكرد پوزيسيوني تسهيل و آن را از فقه مقاومت به فقه اقتدار تبديل نمود. او وظيفه مؤمنان را دست يابي به حكومت اسلامي كه بتواند زمينه قيام قائم را به بهترين صورت فراهم آورد، اعلام نمود و خود در اين راه رنج بسيار برد.
امام خميني ( رحمه الله ) مي فرمايد:
گاهي وقت ها تقيه حرام است. آن وقتي كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است نمي تواند تقيه بكند. آن وقت بايد هرچه بشود برود. تقيه براي حفظ دين است. جايي كه دين در خطر بود جاي تقيه نيست، جاي سكوت نيست. (38)
با تشكيل حكومت اسلامي، تقيه خوفي در ساحت حكومت و در جامعه اي كه اكثريت با شيعيان مبارز است، رنگ مي بازد. اما استراتژي تقيه تعطيل نمي گردد، بلكه « تقيه مداراتي » به عنوان استراتژي وحدت جلوه گر مي شود و بقاي حكومت و نظام اسلامي را تضمين مي نمايد.
ممكن است اين اشكال پيش آيد كه تقيه در موارد حكومت، با توجه به اقتداري كه دارد غير متصور است. تقيه معمولاً در برابر اقتدار دولت و به خاطر خوف از سطوت و ابهت آن به وجود مي آيد. بنابراين ادله تقيه شامل موارد حكومتي نخواهد بود.
اين ايراد در صورتي قابل قبول است كه تقيه به موارد خوف منحصر گردد در حالي كه تقيه مداراتي هم در امور شخصي و هم در امور عمومي و حكومتي قابل تصور مي باشد.
افزون بر اين، تقيه خوفي نيز در مورد امور عمومي و حكومتي صادق مي باشد و اقتدار محدود دولت بدان معنا نيست كه دولت از هيچ كس و يا از هيچ امري هراس ندارد.
تقيه حالتي بازدارنده در برابر تهديد و تأمين كننده امنيت است. تأمين امنيت فردي موجب تقيه شخصي و تأمين امنيت عمومي مستلزم تقيه در امور عمومي مربوطه مي باشد. (39)

تقيه و دو رويكرد به انتظار

براي آن كه نقش تقيه در انتظار بيشتر روشن گردد بايد به دو رويكرد در مورد انتظار اشاره نمود: انتظار پويا و انتظار ايستا.
در طول تاريخ ما با هر دو گونه ي انتظار مواجه هستيم و روشن است كه انتظار ايستا انتظار حقيقي و مطلوب نيست. اما شيعياني خود را اين گونه منتظر مي دانند و ما با اين واقعيت رو به رو هستيم. براي آن كه بتوان نقش تقيه را در هر دوگونه انتظار بررسي و مقايسه كرد بايد مؤلفه هاي آن دو را از ديده بگذرانيم.

مؤلفه هاي انتظار پويا

در اين رويكرد انتظار يك فرايند رفتاري است. انتظار تنها يك انديشه و يا ارتباط روحي و معنوي به حساب نمي آيد. بلكه عمل و رفتار است: « أفضل الأعمال أمّتي الانتظار ». بندگي خدا با نشستن و ديدن سازگاري ندارد. بندگي يعني رفتار موحدانه كه در آن كوشش و تلاش حرف اساسي را مي زند. و بدين گونه مي شود كه « انتظار الفرج عبادة ». انتظار، وقتي رفتار معنا شد در آن حركت جلوه مي نمايد. انتظار پيشروي مي كند و نظاره گر پديده ها و حوادث نيست. نه تنها حركت فردي بلكه حركت اجتماعي انتظار را پيش به جلو مي راند و شرايط را به اصل ظهور نزديك مي گرداند. بنابراين انتظار يك حركت اجتماعي است.
انتظار آن گاه كه به رفتار و حركت پيوند خورد آگاهانه و با تدبير صورت مي پذيرد. كاملاً به شرايط زمان آگاهي دارد و مراحل تاريخي را درك مي كند. نقشه هاي دشمن را به خوبي مي شناسد و مي داند كه در هر زمان چگونه رفتاري با دشمن داشته باشد و از چه روشي بهره گيرد. فرد منتظر اهل محاسبه دقيق است و رفتارش را بر مبناي آن انتخاب مي كند.
انتظار وقتي فرايند رفتاري و براساس حركتي آگاهانه بود در پي تغيير است، فرد منتظر رسالت بزرگي را بر دوش مي كشد. او بنابر ظرفيت، مسئوليت و امكاناتي كه دارد بايد خود، خانواده، جامعه، منطقه و جهان را براي يك حكومت جهاني آماده سازد و اين زمينه سازي فراهم نمي آيد مگر از مسير تغيير. انتظار پويا با طاغوت سر آشتي ندارد و اگر زمانه مناسب باشد براي تغيير طاغوت از جان خويش هزينه مي كند و فرياد و جان سپاري را به بهانه فعاليت فرهنگي به كناري وا نمي نهد؛ كه در جامعه آلوده و فرهنگ طاغوتي بايد خانه ضلالت را از بنيان ريشه كن كرد نه اين كه بر در و ديوار آن رنگ جديدي زد. انتظار يعني در خون خويش غلتيدن و بدون ايجاد تغيير، انتظار ديدن ريختن خون هاي ناحق است كه تنها نام آن انتظار است. بنابراين انتظار پويا، رفتاري بيروني و حركتي آگاهانه است كه تغيير شرايط را سرلوحه وظايف خود مي داند.

مؤلفه هاي انتظار ايستا

انتظار تنها يك حالت روحي و يك باور ذهني است و رفتار صفت انتظار نيست اگرچه كه هر حالت روحي بر رفتار انسان تأثير مي گذارد.
انتظار تابع رويدادها و حوادث است. فرد، منتظر پيدايش علامت هاي ظهور است و در اين رويكرد تنها نظاره گر حركت جهان مي باشد و خود را در مسير اين موج قرار مي دهد بدون آن كه طرحي براي حركت خود داشته باشد. او همواره خود را در اقليت مي انگارد و تغيير را ناپسند مي داند و تنها هرگونه تغيير را به دست امام زمان ( عليه السلام ) مي سپارد و خود هيچ گونه تلاشي براي تغيير شرايط انجام نمي دهد. فرد منتظر براي خويش هيچ گونه رسالتي نمي بيند. او مي نشيند و بدون هيچ حركت و تلاشي ظهور امام زمان را انتظار مي كشد.
روشن است كه اين رويكرد انتظار به معناي حقيقي آن نيست و تنها از سر تسامح بر آن انتظار اطلاق مي كنيم كه در حقيقت گوشه نشيني و عافيت طلبي انتظار نيست.
پس از آن كه تا حدودي انتظار پويا و انتظار ايستا بيان شد، حال نقش تقيه در اين دو رويكرد، بررسي مي شود.
تقيه در انتظار پويا تنها يك مرحله است كه براي زمينه سازي براي مرحله بعد فراهم مي آيد. تقيه وضعيت مطلوبي را براي تربيت و انسجام بخشي به نيروها ايجاد مي كند.
در انتظار پويا تقيه يك رفتاري حداقلي با حكومت هاي جابر است. منتظران در ظاهر با ايشان سر عناد ندارند، اما در اصل، انديشه خويش را براي جا به جايي حكومت و مشروعيت آن مي پرورانند. در انتظار پويا منتظران به تقيه دل نمي بندند و تنها بدان به عنوان يك استراتژي در زمان اقليت و تنگناي سياسي نگاه مي كنند. آنان با تقيه درصدد تغيير شرايط هستند و هرگاه فرصتي يابند از مبارزه آشكار و فرياد زدن غفلت نمي ورزند؛ كه تقيه به بقاي شيعه مي انديشد نه به ابقاي سكوت.
تقيه توجيه سكون و نشستن نيست بلكه حركتي مخفي و آگاهانه به حساب مي آيد تا از ريختن خون نيروها حفظ نمايد و موجب بقاي مكتب شيعه و فرهنگ انتظار شود.
تقيه، مطلق انگاشته نمي شود و راه فراري براي مبارزه نيست كه حتي در به خطر افتادن اركان دين و از بين رفتن حيثيت كامل مؤمنان باز هم تقيه در سپهر سياست بدرخشد. ميرزاي شيرازي با شجاعت كم نظيرخود، جامعه مؤمنان را به سمت مبارزه آشكار با استبداد و طاغوت سوق داد. مي رفت كه جامعه در زير يوغ كفر تمام استقلال خويش را از كف بدهد و اجراي دين و زمينه سازي ظهور به آرزويي دست نيافتني تبديل شود، اما اين فقيه بزرگ و مجاهد با فتواي تاريخ ساز خود جامعه شيعيان را از تقيه بيرون آورد و تن دادن به خواسته استبداد و كفر را جنگيدن با امام زمان ( عليه السلام ) عنوان نمود و طرح طاغوت را براي توسعه كامل خود بر مؤمنان ناكام گذاشت و منتظران را در جريان شيب ظهور قرار داد.
در انتظار حقيقي بايد از فرصت ها استفاده نمود و به گونه اي عمل نكرد كه اين فرصت ها و زمينه ها تبديل به آب راكد شود بلكه اين چشمه جوشان بايد با قوت به راه خويش ادامه دهد.
تقيه، خزيدن در لاك عافيت نيست بلكه گذر از يك مرحله است تا با نشر و توسعه معارف اهل بيت ( عليهم السلام )، دل ها و انديشه ها متوجه هدف نهايي اين تلاش ها گردد و بيش از پيش زمينه تشكيل حكومت جهاني مهدوي فراهم آيد.
منتظران براي زمينه سازي تشكيل اين حكومت تا جان مايه مي گذارند و تقيه را يك استراتژي فوق العاده و موقتي اما بسيار مهم مي دانند، كه مي توان در جبهه انديشه زمينه را براي جبهه عمل و توسعه دين داري فراهم نمود كه تقيه يك بستر مناسب است نه بسترگاه هميشگي.
اما در انتظار ايستا كه تنها اسم انتظار را به يدك مي كشد، تقيه بيشترين سهم را به خود اختصاص داده است. هنگامي كه پويايي از انتظار تهي شود بيشترين مناسبت با اين گونه انتظار را تقيه خواهد داشت. آن هم بر اساس يك رويكرد حداكثري به تقيه كه تنها روش رفتاري با دولت غاصب تلقي مي شود. وقتي فرد منتظر هيچ رسالت اجتماعي براي خود نديد تقيه تبديل به عافيت طلبي مي شود و نه يك مرحله كه به عنوان همه وظيفه قرار مي گيرد. اگر انتظار پويا با تغيير شرايط معنا مي شود و اين تغيير تا آن جا پيش مي رود كه با تشكيل حكومت بتوان به تربيت نيرو و سازماندهي آنان و زمينه سازي براي ظهور دست يافت اما در انتظار ايستا كه سخن اصلي را سازش و سكوت مي زند بدفهمي از معناي حقيقي تقيه مي تواند توجيه گر زيباي اين سازش هميشگي باشد.
گروه هايي در تاريخ مانند « انجمن حجتيه » كه به گونه انتظار ايستا دل بسته اند با نظريه « خود اقليت پنداري » همواره از تقيه - با برداشت نامناسب - به زيست خويش ادامه داده اند. آنان در همه حال و در هر شرايطي خود را علي بن يقطين مي دانند كه بايد در حكومت ها « نفوذ » كرد نه آن كه تلاشي براي تغيير و « تأسيس » حكومت نمود. اين گروه ها با نگاه به تاريخ كه تقيه در دستان اقليت شيعه بوده است و بدون توجه به شرايط و موقعيت هاي روز حتي در زمان تشكيل يك حكومت اسلامي شيعي و منتظر واقعي، خود را در اقليت نگاه مي دارند و از انديشه تقيه سود مي جويند.
گروه هايي مانند انجمن حجتيه تقيه را مطلق و براي همه زمان ها و شرايط مي دانند. به سخن رساتر حتي اگر دين خدا به خطر افتاد و شعائر دين در حال محو شدن بود باز هم بايد با حاكمان فاسد از سر مماشات و سازش رفتار نمود و اين سكوت عافيت طلبانه را به ناحق تقيه نام نهاده اند تا به خيال خويش عذري شرعي بتراشند. با تهي كردن تقيه از معناي حقيقي خود و جفا به آن، « نفي مبارزه با طاغوت و باطل دانستن هر پرچمي » براي اين گروه ها رسميت پيدا مي كند و همواره بر آن تأكيد مي شود. با اين رويكرد تنها وظيفه منتظران دعا كردن براي فرج است.
نگارنده خود در يكي از دبيرستان هاي مشهد تحصيل مي كرد كه مدير و برخي دبيران آن با انجمن حجتيه ارتباط داشتند، به ياد دارد كه در تابلوي اعلانات برگه اي با عنوان وظيفه شيعيان در زمان غيبت نصب شده بود كه تمام چهل مورد آن در دعا و نماز و وظايف فردي خلاصه مي شد. اين وظايف را حتي در زمان انحراف مسلمانان و به خطر افتادن دين مي توان به كار بست. چه قدر به جا و زيباست اين سخن عالم آل محمد امام رضا ( عليه السلام ) كه در مذمت گروهي از شيعيان فرمود:
شما خود را شيعه اميرالمؤمنين مي خوانيد و حال آن كه در بسياري از كارها مخالف او هستيد و در بسياري از واجبات كوتاهي و درباره حقوق بزرگ برادران ديني خود سستي مي كنيد. شما در جايي كه واجب نيست تقيه مي كنيد و در جايي كه اين كار لازم است، آن را ترك مي نماييد.
بنابراين در انديشه گروه هايي مانند انجمن حجتيه - كه انتظار ايستا را به يدك مي كشند - بايد نشست تا امام زمان ( عليه السلام ) تشريف بياورند و تقيه را دست آويزي براي فرار از مبارزه آشكار قرار مي دهند و اين گونه هدف از تقيه را به فراموشي مي سپارند.
امام خميني در اين باره مي فرمايند:
تقيه براي حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقيه نمي كردند مذهب را باقي نمي گذاشتند... اما وقتي اصول اسلام، حيثيت اسلام در خطر است، جاي تقيه و سكوت نيست. (40)
مرحوم مظفر مي فرمايد:
تقيه از نظر وجوب و عدم وجوب به حسب موارد خوف و ضرر و خطر داراي احكامي است... چنين نيست كه تقيه در همه جا واجب باشد، بلكه گاهي تقيه جايز ( مستحب، مباح و مكروه ) است. در بعضي موارد تقيه نكردن واجب مي باشد؛ مانند آن جايي كه در اظهار حق و تظاهر به آن، ياري دين و خدمت به اسلام و جهاد در راه آن باشد، در اين موارد به جان و اموال اهميت داده نمي شود، بلكه جان و اموال را بايد فداي دين كرد. گاهي تقيه كردن حرام است؛ مانند تقيه در اموري كه موجب قتل مؤمن يا ترويج باطل يا فساد در دين يا ضرر زياد و غيرقابل اغماض بر مسلمانان از جهت گمراهي آنها يا ظهور ظلم و تعدي در ميان آنهاست. (41)

پي نوشت ها :

1. مرتضي انصاري، رسالة التقية، تحقيق الشيخ الحسون، ص 45.
2. ابوالقاسم خويي، التنقيح في شرح العروة الوثقي، ج5، ص 253.
3. القاموس المحيط، ج4، ص 582؛ لسان العرب، ج15، ص 378 و المصباح المنير، ج2.
4. نعمت الله صفري، نقش تقيه در استنباط، ص 45.
5. شيخ مفيد، تصحيح اعتقادات الامامية، ص 137.
6. شهيد اول، القواعد و الفوائد، ج2، ص 155، قاعده ي 208.
7. فاضل مقداد، اللوامع الالهية، ص 377.
8. رسالة التقية، ص 45.
9. جعفر سبحاني، الانصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج2، ص 333.
10. آل عمران، ‌آيه ي 28.
11. سيد حسن بجنوردي، القواعد الفقهيه، ج5، ص 44.
12. محمدعلي معلم، التقية في فقه اهل البيت ( عليه السلام ) ( تقريرات درس آية الله شيخ مسلم داوري )، ج1، ص 63.
13. وسائل الشيعة، ج11، باب 24 من ابواب الامر و النهي، ح14.
14. همان، باب 25، من ابواب الامر و النهي، ح3.
15. التقية في فقه اهل البيت ( عليه السلام )، ج1، ص 65.
16. همان، ص 66.
17. عبدالجليل قزويني رازي، كتاب النقض، ص 12.
18. التقية في فقه اهل البيت ( عليه السلام )، ‌ج1، ص 11 - 52.
19. مؤمن، آيه 28.
20. نحل، آيه 106.
21. بحارالانوار، ج3، ص 415، ح68.
22. نعمت ا... صفري، نقش تقيه در استنباط، ص 217 - 221.
23. امام خميني، الرسائل، ص 175.
24. همان.
25. التقية في فقه اهل البيت ( عليه السلام )، ج1، ص 69.
26. استراتژي را مي توان اين گونه تعريف نمود: طرحي منسجم، جامع نگر و يك پارچه كننده براي حركت در كوتاه ترين راه به سوي هدف، با بهترين بهره برداري از منابع و امكاناتِ موجود.
27. سيوطي، تاريخ الخلفاء، ص 152.
28. بحارالانوار، ج75، ص 414، ح68.
29. وسائل الشيعة، ج7، ص95، ح4.
30. احمد طيبي شبستري، تقيه؛ امر به معروف و نهي از منكر، ص 14.
31. حميد عنايت، انديشه ي سياسي در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، ص 304.
32. اصول كافي، ج2، ص 242، ح4.
33. بحارالانوار، ج50، ص 269.
34. علي بن ابي الفتح الاربلي، كشف الغمة في معرفة الائمة، ج3، ص 218.
35. وسائل الشيعه، ج11، باب 33، ‌من ابواب الامر و النهي، ح9.
36. حسينعلي منتظري، مباني فقهي حكومت اسلامي، ترجمه محمود صلواتي، ج1، مقدمه مترجم، ص 19.
37. فرزاد پورسعيد، « امنيت زدايي از دولت اغتصابي؛ تأملي در قابليت هاي فقه امامي »، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره 15، ص 80.
38. صحيفه ي امام، ج8، ص 11.
39. عباسعلي عميد زنجاني، فقه سياسي، ج9، ص 64.
40. امام خميني ( رحمه الله )، ولايت فقيه، ص 135.
41. شيخ محمدرضا مظفر، عقايد الامامية، ترجمه محمد مهدي اشتهاردي، ص 114.

منابع :
1. اربلي، علي بن عيسي بن ابي الفتح، كشف الغمه في معرفة الائمه، دارالكتب اسلامي، بيروت، 1401ق.
2. انصاري، مرتضي، التقيه، تحقيق شيخ فارس الحسون، دارالهادي، بيروت، 1423ق.
3. بجنوردي، سيدمحمدحسن، القواعد الفقهية، تحقيق مهدي مهريزي و محمدحسين درايتي، نشر الهادي، قم، 1419ق.
4. حرعاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشريعة، تصحيح عبدالرحيم رباني شيرازي، چاپ ششم، مكتبة الاسلامية، تهران، 1403ق.
5. سبحاني، جعفر، الانصاف في مسائل دام فيها الخلاف، قم، 1381ش.
6. سيوطي، عبدالرحمن بن كمال، تاريخ الخلفاء، منشورات دارالحكم العربي، دمشق، 1411ق.
7. صفري، نعمت الله، نقش تقيه در استنباط، مؤسسه بوستان كتاب ( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم )، قم، 1381ش.
8. طيبي شبستري، احمد، تقيه امر به معروف و نهي از منكر، مؤسسه انتشارات اسلامي، تهران، 1350ش.
9. عميد زنجاني، عباسعلي، فقه سياسي قواعد فقه سياسي ( ‌مصلحت )، اميركبير، تهران، 1384ش.
10. عنايت، حميد، انديشه سياسي در اسلام معاصر، ترجمه بهاء الدين خرمشاهي، چاپ دوم، انتشارات خوارزمي، تهران، 1365ش.
11. غروي تبريزي، علي، التنقيح في شرح العروة الوثقي ( تقريرات درس آيت الله خويي )، چاپ دوم، لطفي، قم، 1410ق.
12. كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، تصحيح علي اكبر غفاري، الطبعه الرابعه، دار صعب و دارالتعارف، بيروت، 1401ق.
13. فاضل مقداد، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهية في المباحث الكلاميه، چاپ محمد علي قاضي طباطبائي، قم، 1380ش.
14. فيروزآبادي، مجدالدين محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، دارالفكر، بيروت، 1403ق.
15. قزويني رازي، عبدالجليل، كتاب النقض في بعض مثالب النواصب في بعض فضائح الروافض، تصحيح سيدجلال الدين حسيني ارموي ( محدث )، تهران، [ بي نا ]، 1331ش.
16. مصري، ابوالفضل جمال الدين محمد بن مكرم بن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، 1405ق.
17. مقري فيومي، احمد بن محمد بن علي، المصباح المنير، الطبعة السابعة، مطبعة الامير، قاهره، 1928م.
18. مفيد ( شيخ )، محمد بن محمد، تصحيح الاعتقادات الامامية، چاپ حسين درگاهي، بيروت، 1414ق.
19. معلم، محمدعلي، التقية في فقه اهل البيت (عليه السلام )، ( تقريرات درس آيت الله شيخ مسلم داوري )، چاپ بهمن، 1418ق.
20. مكي ( شهيد اول )، محمد بن جمال الدين، القواعد و الفوائد في الفقه و الاصول و العربيه، تحقيق سيد عبدالهادي حكيم، مكتبة المفيد، قم.
21. موسوي خميني ( امام )، روح الله، الرسائل، تذييلات مجتبي تهراني، مؤسسه اسماعيليان، قم.
22. ______، صحيفه امام، مجموعه آثار امام خميني (رحمه الله )، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ( رحمه الله )، تهران، 1378ش.
23. ______، ولايت فقيه، چاپ ششم، 1376ش.
24. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ چهارم، دارالكتب الاسلامية، تهران، 1362ش.
25. مظفر، محمدرضا، عقايد الاماميه، ترجمه محمدمهدي اشتهاردي، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1375ش.
26. منتظري، حسينعلي، مباني فقهي حكومت اسلامي، ترجمه محمود صلواتي، كيهان، تهران، 1367ش.
27. پورسعيد، فرزاد، امنيت زدايي از دولت اغتصابي؛ تأملي در قابليت هاي فقه امامي، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره 15، بهار 1381.

منبع مقاله :
مكارم شيرازي، حائري شيرازي و عميد زنجاني؛ مقاله ها خداداد سليميان... [ و ديگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدويت: سخنراني و مقاله هاي گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان كتاب ( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول